صدرا (عسلک مامان وبابا)صدرا (عسلک مامان وبابا)، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

صدرا عسلک مامان وبابا

یک عیدی زیبا یک مرواردید سفید وقشنگ

عسل مامان باز هم سلام بازهم دندان سفید وزیبا چند روز پیش یعنی سه شنبه مصادف با میلاد پیغمبر رحمت( 91/11/10) بعد از چند شب بی قراری وشب نخوابیهای شما که حسابی گل پسرم را اذیت کرده بود متوجه شدم یک عیدی خوب گرفتیم و اون چیزی نبود جز هفتمین دندان قشنگ شما یعنی دندان پیشین جانبی سمت چپ شما (سخت شد شکلش را در ذیل گذاشتم تا بهتر یاد بگیری)که نیش زده وخودش را نشان می ده به این ترتیب شما دندانهای پیشین مرکزی وجانبی بالا را الان داری و همچنین دندان پیشین پایین ویکی از جانبی های پایین را. مبارکت باشه عزیزم باید خوب مراقب مرواریدهای قشنگت باشی وبهشون برسی عزیزم ما خیلی دوستت داریم ...
15 بهمن 1391

صدرا و دوستای خوب ودوست داشتنیش

عسل مامان سلام گل پسری همزمان با به دنیا امدن شما خدا به خانواد مامان جون اینا چند کوچولوی خوشگل دیگه هم داد که من عکسهای شما و یوسف کوچولو  ودانیال کوچولو نوه های خاله جون خدیجه را در حال بازی کردن اینجا گذاشتم ا لبته شما از هر دوشون بزرگتری و ارشد شون هستی یعنی  باید مواظبشون باشی یک روز عصر خونه مامان جون : به ترتیب از سمت راست :آقا صدرا -آقا دانیال و آقا یوسف ای هم عکسهای خونه خاله جون مژگان دختر خاله مامان سارا این هم تخت پارک دانیال که هرسه بازی می کردید و خوش می گذروندید عزیزهای پاک ومعصوم دوستتون دارم واز خدا عاقبت به خیری بهترین اینده را برای شماها ...
9 بهمن 1391

یک روز به یاد ماندنی

عسلکم سلام امروز صبح من وشما وبابایی رفتیم تا یک جفت کفش سبک وراحت برای بیرون رفتن برات بخریم چون هر چی کفش داری یاکوچیک یا بزرگه یا سنگین بالاخره با وسواس باباجون در مورد راحتی کفش، کفش را خریدیم وهمونجا پای شما کردیم وشما هم که تازه فهمیده بودی می شه بیرون از خونه هم راه رفت دیگه دوست داشتی خودت راه بری وکلی ذوق کردی وراه رفتی البته چون تازه شروع کرده بودی با این کفش جدید راه بری چند بار زمین خوردی بعد هم رفتیم پارک شما کلی سرسره و الاکلنگ وتاب بازی کردی عزیزم امیدوارم همیشه شاد باشی ...
6 بهمن 1391
1